ریچارد نیکسون در کتاب «فرصت را از دست ندهید» خاطرهای از سفر خود به یکی از کشورهای آسیای جنوب شرقی نقل کرده است که یادآوری آن برای شرایط امروز ما بسیار درس آموز است.
او میگوید، همزمان با سفرش به آن کشور آسیایی، یکی از سناتورهای کشور میزبان، حملۀ لفظی بسیار تند و شدیدی علیه آمریکا و سیاست آن صورت میدهد.
نیکسون از این اقدام میرنجد و از اعضای سفارت آمریکا در بارۀ آن سناتور پرسوجو میکند، اما با کمال تعجب از اعضای سفارت میشنود که سناتور مذکور از قضا از نزدیکترین دوستان و متحدان ایالات متحدۀ آمریکاست و فقط به منظور گمراه کردن افکار عمومی، آن موضع شدیداللحن را گرفته است!
نیکسون این شیوه را بسیار میپسندد و به کارگیری آن را به دستگاه دیپلماسی آمریکا در سایر نقاط جهان توصیه میکند!
ظاهراً این پدیده مختص حوزۀ دیپلماسی نیست و در همۀ عرصهها کاربرد دارد! برای نمونه اگر به اظهارنظرهای آن دسته از مقامهای سابق قضایی که به فساد متهم شدهاند، نگاهی بیاندازیم، همگی چنان مواضع تند و غلیظ و شدیدی علیه نیروهای منتقد و در دفاع از وضع موجود گرفتهاند که گویی در حال ایثارجان و مال خود برای حفظ نظام بودهاند! اما اکنون مشخص شده است که آنها از این موضوع به عنوان حفاظی برای زد و بندهای فسادآمیزِ خود استفاده کرده و در پشت صحنه، به پر کردن جیب خود از راههای نامشروع اشتغال داشتهاند!
جایی که صداقت در اظهارنظر موجب دردسر شود، چرا افرادی برای پیگیری منافع نامشروع خود، راه ریا و مداهنه و چاپلوسی را در پیش نگیرند؟
ریاکاری و چاپلوسی سیاسی همیشه سنگری برای اهل فساد بوده است، اما تقصیر اصلی متوجه سیاستی است که ساخت این سنگر و موضع گرفتن در پشت آن را سهل و آسان میکند!
بیدلیل نبوده است که بزرگان تاریخ از مداهنه و چاپلوسی این همه نفرت داشتهاند تا آنجا که پیامبر اسلام میفرماید:
تحولاتی که در آمریکا و برخی از کشورها شاهد هستیم، نتیجه تکثیر ذهنیتهایی در مدیریت کلان است که میتواند در هر جامعهای سربرآورد. امروزه رویههای سیاستگذاری در کشورها اغلب به علت تفرقه شهروندان، ضعف نهادهای مدنی و کوچ انسانها به فضای مجازی سمتوسوی عوامگرایانه یافته است.
منافع سیاستمداران بهصورت شبکهای به هم گره میخورد و ذهنهای رمانتیک با تصورات ساده و عوامگرا به علت تفرقه و تکثر اجتماع انسانی بی دفاع هر روز رنجه خلق روا میدارند. با پیدایش هوش مصنوعی و تکنیکهای نوین حکمرانی، طبقه جوان و نخبگان جامعه هر چه تلاش میکنند بر جریانهای سیاسی اثرگذار باشند یا خود بازیگرانی فعال در سیاستگذاری شوند، در برابر ذهنهای ساده عوامگرا شکست میخورند. موضوعات توانمندسازی شهروندان، حفظ محیط زیست، افزایش سرمایه اجتماعی، دفاع از منافع ملی، دولت الکترونیک، تقویت شبکه علمی در پیوند با بخشهای بینالمللی و اعتبار دیپلماتیک کشور در گفتمانهای رمانتیک به حاشیه میرود. منطق ذهنهای ساده و رمانتیکهای عوامگرا ویژگیهایی دارد که در ادامه تحلیل میشوند.
۱-ساده دیدن جهان: ذهنهای ساده جهان را ساده تفسیر میکنند و گمان میکنند جهان به دو طبقه بالا و پایین تقسیم شده است. مردم یا شهری هستند یا روستایی، یا اینکه شهروندان یا نیک سرشت هستند یا بد سرشت. منطق دوگانه ایدئولوژیک است و مطلق دیدن و تعمیم سراسری، میتواند خطاهای سیاستگذاری را شکل دهد. شهروندان بهخصوص در عصر اطلاعات در دهکهای متفاوت با تحرک طبقاتی قرار دارند و بر هر وضعیت، اخلاق جایگاهی خاصی حکمفرما است. ذهن ساده توانایی از خود خارج شدن را ندارد؛ یعنی نمیداند استعلا چیست و چون در علم مشخصی تخصص و در رشته خاصی تجربه عمیق سلسلهمراتبی ندارد، از چشمانداز خودخواهانه جهان را تفسیر میکند.
۲- بیاعتنایی به تخصص و تجربه: داشتن دانش عمیق در یک موضوع، کسب طاقتفرسا و تدریجی تجربه در یک زمینه، تحرک و مهاجرت و سفر و دسترسی و استفاده از تکنولوژی اطلاعات میتواند درمانگر ذهنهای ساده باشد. رمانتیکها معمولا یک کانال اطلاعاتی دارند و هیچ تلاشی برای گوش دادن و یادگرفتن ندارند. رمانتیکها قبول نمیکنند تکنولوژی، ابعاد انسانی، طبیعی، اجتماعی و مهندسی دارد و سعی میکنند با انتخاب شکلهای مهندسی و پزشکی سطوح تکنولوژی انسانی و اجتماعی را سرکوب کنند. جهان از تکنیکهای سنتی و دمدستی در عرصه حکمرانی به حکومتمندیهای مکانیکی و دیجیتالی قدم نهاده است؛ اما رمانتیکها راهبردهای ارتجاعی انتخاب میکنند و اغلب صورت مساله را حذف میکنند. شهروندان زمانی از سطح آموزش، بهداشت، امنیت و رفاه اقتصادی برخوردار میشوند که سیاستگذاران آنها از تخصص و تجربه بهرهمند باشند که غیر از این عوامگرایان را بر سیاست جهانی صدرنشین خواهد ساخت.
۳- نفی ساختارها و بیاعتنایی به گذشته و آینده: ذهنیتهای ساده با قوه غریزه و احساس جلو میروند و با عقلانیت و سطح پیچیده روابط انسانی کنار نمیآیند. زندگی انسانها در ساختارهای قدرت، لذت و ثروت قرار گرفته است؛ اما رمانتیکها تصویری ساده که اغلب با احساسات و خلق اتوپیا است و با بهرهگیری از سازوبرگهای ایدئولوژیک دولت، خلق را همراه خویش میسازند. در سطح بینالملل نیز رویههای احساسی و غریزی و ذهنهای ساده عوامگرا مراجع و سلسلهمراتب را به هم زده است. ساختارها در حالی نفی میشوند که بنای اجتماع در به رسمیت شناختن، گرفتن نیرو و کنترل و توزیع منصفانه آنها است. ذهنهای ساده هرگونه مرجعیت فکری و هر سلسلهمراتبی را به هم میزنند و جریانهای سیاسی سطحی و عوامگرایانهای را هدایت میکنند. در این فضا آنچه اصالت دارد، حال است و نسبتی با گذشته و آینده برقرار نمیکند. ذهنهای ساده حتی چند دهه قبل را به یاد نمیآورند و نمیتوانند با تاریخ ارتباط برقرار کنند. منطق رمانتیک فهمی از آینده و احتمالات مبتنی بر متغیرهای تکنولوژی نیز ندارد و آنچه حاکم است غرایز و احساساتی است که با نام نهادنهای تاریخی از یکسو و با پیشرفت علم و تکنولوژی از سوی دیگر دشمنی دارد.
از ابتدای قرن بیستویکم تا کنون ذهنهای ساده رمانتیک عوامگرا پیروز شدهاند و این کاستی است از جانب نخبگان و رهاشدگی افکار عمومی که چشمانداز و آیندهای روشن را رقم نخواهد زد. باید از جامعه دفاع کرد و اجازه رونق گرفتن فرهنگ رمانتیک را سلب کرد. ذهنهای ساده ضد علم و تخصص هستند؛ چراکه به سادگی فکر میکنند پاسخ همه مشکلات را میدانند. رمانتیک هستند و جهان را با منطقی سیاه و سفید و ایدئولوژیزده تقسیم میکنند و راهکار را در حرکتهای ناگهانی و هیجانزده میبینند. عوامگرا هستند و علاقه دارند سیاست را در اختیار بگیرند و با قدرت تبلیغات تودهای یکدست و بی فکر شکل دهند. جهان سیاست در حال حرکت به سمت عوامگرایی است و اگر از نخبگان، متخصصان، سلسلهمراتب و فهم پیچیده و تجربی و محافظهکار اجتماعات انسانی دفاع نشود، باید هر روز شاهد ظهور شبکههای قدرت مبتنی بر ذهنهای ساده و رمانتیک باشیم. ذهنهایی که در بلندمدت جامعه را از هم میپاشند و موجب گسست نهادی از مسیر رشد و ترقی آن میشوند. بخشی از علل اعتراضاتی که امروز در آمریکا شاهد آن هستیم، وجود همین ذهنهای ساده رمانتیک در مدیریت آن کشور است.