چنانکه همه میدانند، بینش سیاستمداران متفاوت با بینش خردمندان و خیرخواهان است. رفتارها و حرکات آنها ریشۀ حسابگرانه و نفعگرایانه دارد. از منظر ایشان، حیات بشری چیزی جز «بازی» و «منفعتجویی» نیست. از این لحاظ ترتیب، دنیای امروزی سیاست هم دیگر افلاطونی و ارسطویی نیست، بلکه ماکیاولیستی و هابزی شده است. عقل سیاستمداران در تشخیص خیر و مصلحت تا حدّ جلب رضایت و حمایت رأیدهندگان تنزل پیدا میکند؛ به طوری که در این راه بعید نیست به کشتار هم روی آورند.............
یک روی سیاستورزی در عرصۀ بینالملل همین بیقانونی جنگلوار است؛ یعنی تفرقهافکنی، اعزام تروریست، تخریب و غارت، نسلکشی و اجبار به مهاجرت، ملتسازی جعلی، براندازی حکومتها، تأسیس کشورهای جدید و کلاً آنچه که ایجاد تغییرات ژئوپولیتیک میگویند. روی دیگر سیاستورزی در عرصۀ بینالملل با لبخندهای دیپلماتیک، نشست در هتلها و سالنهای مجلل کنفرانس، امضای توافقات صلح، دست دادنهای با شکوه، و فریب افکار عمومی جهان با کلمات زیبا و وعدههای دروغین به نمایش درمیآید. این دوگانۀ خشونت و مهربانی، هر دو جلوههایی از یک مرام و مسلک ثابت در «سپهر سیاسی» است: بازی و ترفند برای نفعجویی و پُرکردن چشم طمع.
به ادبیات ایرانی ما، محیط سیاسی دنیا پر از «عمروعاص» و «معاویه» شده و شریعۀ آب در اکثر نقاط دنیا دست «یزید» افتاده است - بخوانید مثلاً جریان مبادلات بانکی با دلار! ... درهای سیاست دنیا تا اطلاع ثانوی بر همین پاشنه میگردد.