سیاست ایران و آمریکا- میانرشته ای متین

روابط بین الملل، دیپلماسی، امور خارجه، جنگ، صلح، مذاکره

سیاست ایران و آمریکا- میانرشته ای متین

روابط بین الملل، دیپلماسی، امور خارجه، جنگ، صلح، مذاکره

برداشت های خطرناک

اندیشکده گروه بین المللی بحران در تحلیلی نوشت:

در حال حاضر این سوال مطرح است که تحولات اخیر چه تاثیری بر روی تقابل بین ایران، آمریکا و رقبای منطقه ای تهران اعمال خواهد کرد. این احتمال وجود دارد که رهبران ایران با توجه به عمق مشکلات اقتصادی و مقیاس شورش های اخیر به فکر کاهش تنش با آمریکا و کشورهای عربی خلیج فارس باشند. چندین سناریو پیش روی تهران وجود دارد. اول، شاید ایرانی ها دوباره به طور کامل تعهدات خود در چارچوب توافق هسته ای را اجرا کنند و در ادامه وارد مذاکرات با واشنگتن بر سر مسائل دیگر شوند. آمریکا نیز در ازای همکاری تهران بخشی از تحریم های اقتصادی را حذف میکند. بعید به نظر می رسد که مقامات آمریکایی از چنین فرصت ایده آلی برای دست یابی به یک توافق جامع تر بگذرند.

اما سناریوی ترسناک تری نیز قابل تصور است. شاید تهران و واشنگتن به طور کامل برداشت متفاوتی در مورد وقایع اخیر در منطقه داشته باشند. رهبران ایران اعلام کرده اند که نقشه دشمنان برای بی ثبات کردن کشور را شکست داده اند. شاید تهران وقایع اخیر را به عنوان بخشی از کمپین فشار حداکثری ترامپ می بیند. این موضوع می تواند بی اعتمادی تهران به دولت ترامپ را نسبت به گذشته افزایش دهد. مقامات ایرانی بارها تاکید کرده اند که تا زمان برداشته شدن تمام تحریم های اقتصادی حاضر به مذاکره نخواهند بود.

اما اعتراضات اخیر در ایران و برخی کشورهای دیگر در خاورمیانه ظاهرا مقامات آمریکایی را قانع کرد که کمپین فشار حداکثری آن ها در حال جواب دادن است. آن ها معتقدند که برای تسلیم کردن ایران باید فشارهای خود را افزایش دهند.

اما در شرایط کنونی آمریکا و متحدان منطقه ای واشنگنتن نباید منتظر فروپاشی یا تسلیم شدن ایران بمانند. کمپین فشار حداکثری واشنگتن باعث افزایش بی ثباتی در ایران خواهد شد. اما بعید است که بقای نظام به طور جدی در خطر قرار گیرد. در مقابل، تهران احتمالا گام های بیشتری را برای خروج از توافق هسته ای و پیشبرد برنامه های منطقه ای خود برخواهد داشت.

حکم فقهی خرید و فروش حیوان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


عدم پاسخ دهی سخنگوی شورای نگهبان 
 آیا در آزمون نامزدهای انتخابات مجلس خبرگان رهبری درباره "خیار حیوان سوال شده است؟

به گزارش خبر فوری، عباسعلی کدخدایی در نشست خبری امروز خود در پاسخ به خبر فوری در خصوص شبهات مطرح شده در باره سوالات آزمون نامزدهای مجلس خبرگان رهبری و سوال در مورد خیار حیوان در این سوالات گفت: 

سوال در آزمون مجلس خبرگان در سه زمینه اصولی، فقهی و اجتهادی طرح می‌شود که ممکن سوالات مختلفی در این زمینه ها مطرح شود.

 وی از توضیح بیشتر در مورد جزییات این آزمون خودداری کرد.

کدخدایی با بیان اینکه برای انتخابات مجلس خبرگان 313 نفر ثبت نام کردند ، تصریح کرد:272 نفر برای آزمون دعوت شدند که  221 نفر برای آزمون حضور پیدا کردند که پس از مشخص شدن نتایج آزمون کتبی قبول شدگان برای آزمون شفاهی دعوت می‌شوند.

گفتنی است "خیار حیوان" مساله ای فقهی درباره اختیار فسخ معامله برای خریدار حیوان است.

پ. ن. 

جالبتر اینکه، سخنگوی شورای نگهبان گفته در سه زمینه ، دو سوال طرح شده است!!! 

اشتغال زایی برای پیرمردهای




روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: 

قانون ممنوعیت بکارگیری بازنشستگان، قانون خوبی بود اگر  آنقدر قید و بند به دست و پای آن نمی‌بستند که از خاصیت بیافتد.

به رسانه ملی نگاه کنید، چقدر نیروهای بازنشسته مشغول کار هستند و چقدر بازنشسته‌هائی که به خانه رفته بودند به کار برگشتند و مسئولیت‌های مهم به آنها واگذار شده. به فلان شورا و مجمع و وزارت خانه و مجلس و... نگاه کنید، پیرمردهای مو سفید کرده بر مسندها تکیه زده‌اند و به قانون می‌خندند و حالا که انتخابات نزدیک است پیرمردترهای بین 80 تا 100 ساله هم ثبت‌نام کرده‌اند و داوطلب ورود به مجلس خبرگان شده‌اند.
اینکه خیل عظیم جوان‌ها بی‌کار هستند و خانواده‌هایشان از تامین آنها عاجزند، مهم نیست. مهم اینست که افراد صاحب تجربه مشغول خدمت‌رسانی باشند و در سن 90 و چند سالگی خدای ناکرده بی‌کار نمانند.


یک ایران و هزاران پدرخوانده در فرهنگ و ورزش و سیاست و اقتصاد و.....



پدرخواندگی به سبک ایرانی اش هم برای خود داستانی دارد. این دیگر از فرهنگ پدرسالار ایرانی نشئت گرفته است؛ همچنین، از روحیات مذهب ما که اولیا و اقطاب را پیروی می کنیم.  با روحیه تملق گوی ایرانیان  هم سازگاری دارد، و البته به گفته تاریخدانان از زمان حمله مغول این روحیه در ما پیدا شده است. الان هم در سیاست و ورزش و اقتصاد و فرهنگ و غیره همین رویه را دوست داریم.

 مثال --1--- پیرامون این برنامه نود در دنیای فوتبال چه جنجالی هست، مجری برنامه خودش یک پدرخوانده شده برای گزارشگران و ورزشی نویسان و اهالی ورزش.  از خود او سینه چاک تر، پیروانش اعم از هنرمندان و سیاسیون و غیره هستند که با ژست امروزی بودن و دمکراسی مداری، هرگونه بزرگتری و پیشکسوتی و ولایت  را در هر عرصه ای  نمی پذیرند. به قول معروف، طرف در خانواد خودش از پدرش حرف پذیری ندارد، اما اینجا تحت ولایت عادل خان فوتبالی  و جان نثار اوست.

مثال --2--- یک ماه قبل بود که فرشاد فلاحت پیشه عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس هشدار داد که مجلس جای نوچه پروری شده است، و در آینده نباید چنین باشد. اشاره او شاید به رئیس فعلی مجلس یا شهردار اسبق تهران است که قرار است با باند و دسته اش وارد مجلس شود و نیامده قمپز  ریاست برای در می کنند. 

مثال های -- 3 و 4 و 5 و... تا 1000 را می توان از  بازار   و دنیای تجارت و اقتصاد و اختلاس و  باشگاههای ورزشی نشر کتاب و غیره پیدا کرد. وقتی برخی از اینها  به مصلحتی معرفی و محاکمه میشود نام سلطان بر او میگذارند، سلطان سکه، سلطان قیر، شکر، پتروشیمی، خودرو و ... اما هزاران سلطان و پدرخوانده معرفی نشده هنوز در متن جامعه ما بر مردمانی از اصناف و اقشار مختلف حکمرانی خاموش و نانوشته دارد. 


با این مقدمات مقالۀ زیر را بخوانید، بدون آنکه در صدد    تایید آن باشیم.



پدرخوانده های ادبیات  


حسن گل محمدی


منبع:

سایت خبر فوری به نقل از مهر 


حسن گل محمدی، پژوهشگر و منتقد ادبیات و تاریخ، در تازه‌ترین یادداشت خود به موضوع پدرخواندگی در ادبیات معاصر ایران اشاره کرده و نقدهایی را به عملکرد برخی از چهره‌های مهم ادبی معاصر وارد دانسته است:  

پدر خواندگی در تاریخ و ادبیات کشور ما چیز جدیدی نیست، در گذشته سابقه داشته و اکنون نیز وجود دارد. پدر خواندگی ادبی از سیستم کشورداری و حکومت سلسله‌های حکمران که در راس کشور فردی خود رای و همه کاره قرار داشته نشات گرفته است. شالوده و سازمان تشکیلاتی کشور ما همواره بر این اساس بوده که فردی به نام شاه یا سلطان در راس قدرت می‌نشست و همه از او تبعیت می‌کردند.

این نوع روش مدیریت در همه سطوح کار و زندگی جامعه برقرار بوده است. از عملکرد امرا و حکومت رانان استان‌ها و مناطق مختلف کشور گرفته تا اداره کردن یک خانواده. پدر خانواده همواره همان نقشی را در خانه ایفا می‌کرد که حاکمان و فرمانروایان کشور آن را در کشورداری به کار می‌بستند: دستور یک جانبه و اطاعت و فرمانبری افراد زیر دست. اگر به جنبه‌های گوناگون چگونگی حضور و سقوط این سیستم مدیریت در جامعه توجه دقیق داشته باشیم، به این نقطه نظر می‌رسیم که خود افراد جامعه و مردم کشور نیز در ایجاد حکومت‌های خودکامه بی تاثیر نبودند. به عبارت دیگر ما نیز مردمی دیکتاتور پرور بودیم و با پشتیبانی و حمایت خودمان از یک حکمران در طول تاریخ زمینه‌های خودکامگی و ظلم و استبداد را در روش‌های حکومتی کشورمان فراهم ساخته‌ایم.

موضوع حضور دیرپای پدرخواندگی در ادبیات و فرهنگ نیز یک زیر مجموعه از سیستم مدیریتی کشورمان است. ما در طول تاریخ ادبیات‌مان همواره گروه، افراد یا فردی داشته‌ایم که نقش پدر خوانده را در جامعه ادبی ایفا کرده است. اگر به مراکز اجتماع افراد فرهنگی از نویسندگان، شعرا و هنرمندان توجه کنیم، مشاهده می‌شود که همواره در میان این طبقات یک یا چند نفر نقش پدرخوانده را داشته‌اند. وجود ملک الشعرا در میان شاعران دربار یا کاتبان تاریخ در حکومت‌های گذشته همه جلوه‌هایی از یک نوع پدر خواندگی در ادبیات کشورمان بوده است. دخالت چنین افرادی در راس امور فرهنگی، راه را بر افراد شایسته و منتقد می‌بست، کما اینکه اکنون نیز می‌بندد.

هزار و اندی سال قبل، عنصری ملک الشعرای دربار محمود غزنوی که کاری جز تملق گویی، ژاژخایی و پدرخواندگی ادبی در دربار نداشت و از این راه به ثروت و مکنت فراوانی دست یافت، راه را بر شاهنامه فردوسی که خردنامه ایرانی در طول تاریخ است، بست و نگذاشت که سلطان متعصب غزنوی حتی متوجه شود که فردوسی چه کتابی سروده و از چه حکم گرانبهایی سخن رانده است. این وضعیت همواره در طول تاریخ ادبیات کشورمان ادامه داشته است. فتحعلی خان صبا ملک الشعرای درباره فتحعلیشاه قاجار و پدر خوانده شاعران آن دوره که تعداد آنها رقمی در حدود ۴۰۰ نفر ذکر شده است، یکی دیگر از این گونه پدرخوانده‌های ادبی بود که راه را بر هر شاعر و نویسنده متعهدی که قصد داشت تشکیلات دیکتاوری بی شعورمآب فتحعلیشاه را نقد کند، می‌بست. صبا سفاهت و بی تعهدی را به جایی رساند که اگرچه ایران در دوران حکومت این سلطان در دو جنگ با روس شکست فاحشی خورد و بخش‌های قابل توجهی از خاک کشورمان را از دست داد، ولی همین پدرخوانده ادبی در این باره در کتابی به نام «شاهنشاه نامه» که بر وزن شاهنامه حکیم توسی سرود، به حماسه سرایی در ارتباط با جنگ فتحعلی شاه با سپاهیان روس پرداخته و شکست و ناکامی سپاه ایران را پیروزی و موفقیت قلمداد کرده است.

چرا به اطاله کلام بپردازیم، در همین روزگار ما نیز پدرخوانده‌های مختلفی بر مراکز تصمیم گیری ادبی کشورمان دست گذاشته‌اند و اجازه نمی‌دهند که دیگران با نقد، تعهد، اعمال رسالت و نوآوری جامعه فرهنگی را با جلوه‌های زیبای ادبیات روز جهانی آشنا کنند. یکی از این پدرخوانده‌های ادبی استاد دکتر شفیعی کدکنی است. اگرچه ایشان استاد برجسته دانشگاه و محقق و شاعر گرانقدری است ولی حوزه فعالیت‌های ادبی و تحقیقاتش فقط منحصر به ادبیات سنتی کشورمان می‌شود. استاد شفیعی پنجره ذهن خود و دانشجویانش را به روی ادبیات معاصر کشورمان و ادبیات روز جهانی بسته و نقد، بررسی و تحقیق در مقولات ادبیات روز جامعه و ادبیات جهانی در ذهن ایشان جایگاهی ندارد. نگارنده به کارهای تحقیقاتی و پژوهشی این استاد گرانمایه بر متون کهن و تاریخی کشورمان ارج فراوانی قایل است ولی این گونه اعمال سلیقه شخصی برای جامعه فرهنگی، دانشجویی و دانشگاه‌های ما در قرن بیست و یکم شایسته نیست و دانش آموختگان تک بعدی و متعصب به ادبیات سنتی و گذشته و دور از واقعیت‌های روز ادبیات جهان، تربیت شوند.

اصولا پدر خوانده‌های ادبی برای گسترش دامنه نفوذ اندیشه‌های خود احتیاج به افرادی دارند که آنها اقشار مختلف جامعه فرهنگی را تشکیل می‌دهند و به صورت شبکه‌ای عمل می‌کنند. این افراد اغلب منافع طلب و یا کم سواد هستند که به جایگاه پدرخوانده، خویش را متصل می‌کنند  و ضمن پشتیبانی از کارهای او منافع خود را نیز تامین می‌کنند. چنانکه شاهد هستیم در اطرف استاد دکتر شفیعی کدکنی علی دهباشی حضور دارد که با در اختیار گرفتن نشریه بخارا و امکانات لابی گری‌ای که برای خود ایجاد کرده است همواره از موقعیت استاد شفیعی و افرادی که جزو شبکه پدرخواندگی ایشان هستند، پشتیبانی می‌کند. فرد دیگر شبکه دکتر پارسی نژاد است که به دستور پدرخوانده با تالیف کتاب‌های کتابسازی شده، شخصیت‌ها و خدمات افرادی را که پدرخوانده تشخیص داده، تحریف کرده است. از دیگر افراد دور و بر استاد شفیعی می‌توان به دکتر میلاد عظیمی و بعضی دیگر از شاگردان او اشاره کرد که اگر فردی به شبکه و سیستم پدرخواندگی تعرض کند، آنها سریعا عکس العمل نشان می‌دهند و وارد میدان می‌شوند.

از جمله اقدامات این شبکه پدرخواندگی، برگزاری مراسم شب‌های بخارا به دستور پدرخوانده توسط علی دهباشی برای افرادی مانند استاد هوشنگ ابتهاج، دکتر ناتل خانلری، دکتر شایگان، دکتر حمیدی شیرازی، محمود دولت آبادی و... است. دهباشی همچنین خطابه خوان پیام‌های پدرخوانده در جلسات نیز هست. از عکس‌العمل‌های دکتر پارسی پارسی نژاد، تحرف شخصیت‌های نیما یوشیج، دکتر عبدالحسین زرین کوب، دکتر فاطمه سیاح و... است. از کارهای مرتبط با دکتر میلاد عظیمی، جوابگویی به سخنان دکتر محمد روشن درباره ناتل خانلری، تعرض به شخصیت‌های دکتر رضا براهنی و دفاع از شخصیت دکتر شفیعی کدکنی در جراید است.

بدیهی است حضور شبکه‌های آشکار و پنهان پدرخواندگی ادبی می‌تواند آسیب‌های فراوانی به فرهنگ و ادب کشورمان وارد کند. به عنوان نمونه می‌توان گفت که با توجه به حضور شبکه وسیع و با نفوذ از اطرافیان، مریدان و اقدام کنندگان حوزه پدر خواندگی استاد شفیعی موجب شده کسی جرات نکند دست به انتقاد از این شبکه بزند و کسانی را که به تحریف واقعیت‌های ادبی معاصر اقدام کنند، مورد سوال و پرسش قرار دهد. حضور فعال این شبکه همچنین موجب افت کیفیت‌ها در جامعه فرهنگی و تولیدات ادبی و نشر هم شده است.

به طور کلی روابط فرهنگی با حضور چنین شبکه‌هایی از ارزش علمی، کیفیت آکادمیک و ارتباط‌های جهانی ادبیات می‌کاهد و همه چیز یکطرفه، بسته و یکسو نگر در جهت اهداف و اندیشه‌های خاص پدرخوانده پیش می‌رود. کما اینکه اکنون این وضعیت در جامعه فرهنگی و ادبی ما حکمفرماست و با داشتن امکانات، استعدادها و افراد صاحب نظر هنوز نتوانسته‌ایم در ادبیات جهانی جایگاهی حتی در حد کاندید شدن برای جایزه ادبی نوبل پیدا کنیم.

بدیهی است تداوم این وضعیت ما را از حضور در جامعه ادبی جهانی دور خواهد کرد که جبران آن سال‌های سال امکان پذیر نخواهد بود. نسل‌های جوان تحصیل کرده، اهالی ادبیات و قلم و نویسندگان و شاعران متعهد و مستقل باید در یک اقدام تابوشکنانه ادبیات معاصر ما را از این وضعیت نابهنجار نجات بخشند و دکان‌های چند نبش این شبکه گسترده پدرخواندگی را از مشتری تهی کنند تا جامعه فرهنگی و ادبی کشورماه راه توسعه و شناخت در داخل و خارج از کشور را پیدا کند و جایگاه شایسته خود را در مراکز فرهنگی، ادبی و اجتماعی جهان به دست آورد.






در بیگانه دوستی برخی ایرانیان- از زبان امیر قلعه نویی



مرغ همسایه برای فردوسی پور غاز بود


سرمربی سپاهان ( دارنده رکورد مربی قهرمان در لیگ برتر ): 


می‌گویند سیستم استراماچونی مدرن است، 


اگر مدرن است ما 10 سال جلوتر آن را اجرا می کردیم.


امیر قلعه‌نویی در گفت‌وگو با رادیو جوان ضمن اشاره به اینکه درد و دل‌هایی دارد، اظهار داشت: 

 مربیان باید به هم احترام بگذارند. من عنایتی را جلو می‌گذاشتم و همین سیستمی را که الان می‌گویند خیلی مدرن است و استراماچونی از آن استفاده می‌کند، ما 10 سال پیش بازی کردیم و انواع و اقسام قهرمانی‌ها را به دست آوردیم. شاید 100 مطلب هم علیه ما می‌نوشتند که این سیستم منسوخ شده و... آقایان و برداران من، شمایی که واقعا از فوتبال نمی‌دانید مانند همان آقایی که در کنفرانس از من سوال کرد، باید به این عزیزان بگویم سیستم فوتبال بازی نمی‌کند، نفر است که بازی می‌کند و افکار مربی است.

من حرف حق را می‌زنم. همین سیستم 2-5-3، هنوز رکورد قهرمانی ما را کسی نشکسته، دو عنوان آقای گلی پشت سر هم با بیشترین گل زده داشتیم. ببینید چقدر رسانه‌های مافیایی علیه ما مطلب می‌زدند برای اینکه می‌خواستند ما را از استقلال دور کنند  و البته موفق شدند. متأسفانه طرفداران استقلال هم در بازی آنها قرار گرفتند. حالا من کاری به این مسائل ندارم ولی همین سیستم را استراماچونی بازی می‌کند و همه می‌گویند سیستم مدرن است. اگر مدرن است ما ده سال جلوتر مدرن بودیم.