شرایط ادلب به صورت تاسف باری در حال تغییر است. در حالیکه نیروهای ارتش سوریه در حال پیشروی در داخل این منطقه و فتح آخرین سنگرهای مخالفان بودند؛ نیروهای شورشی متحد ترکیه با کمک نیروهای ارتش این کشور در مقابل ارتش سوریه قرار گرفته و این شهر تاریخی را به حمام خون تبدیل کردند.
شرایط ادلب با کشته شدن نیروهای ترکیه در جنگ بحرانیتر شد. ترکیه که تا پیش از این، سعی داشت از طریق معامله با روسیه و خرید سامانه موشکی اس 300 و همچنین خرید پاتریوتهای آمریکایی دل هر دو کشور را به دست آورده و به اصطلاح یکی به میخ بزند و یکی به نعل، حالا با مشکلات عدیدهای روبرو شده و دوستی هر دو کشور را در خطر میبیند.
دشمنی ترکیه و روسیه به خصوص بعد از حوادث ادلب بیش از پیش در خطر است. روسیه که عملا از ارتش سوریه در پیش روی در ادلب حمایت کرده به صورت مستقیم و غیر مستقیم در مقابل نیروهای ترکیه مستقر در ادلب قرار گرفته است. ترکیه مدعی است این اقدام روسیه نقض توافقنامه سوچی است و به همین دلیل، اردوغان ملتمسانه به سمت آمریکا بازگشته و سعی دارد از طریق جلب حمایت مجدد این کشور موضع خود را در سوریه تقویت کند.
ایران در پازل ادلب چه جایگاهی خواهد داشت؟
اکنون پرسش این است که موضع ایران در این شرایط به چه صورت خواهد بود. جمهوری اسلامی ایران که در حال حاضر درگیر مبارزه با ویروس کرونا در داخل است، شرایط منطقه را به خوبی رصد میکند؛ با این حال به نظر نمیرسد که فعلا قصد اقدام خاصی علیه ترکیه را داشته باشد. ترکیه همواره یکی از کشورهایی بوده که ایران روی دوستیاش حساب میکرده و به خصوص در زمینه برجام و فعالیتهای هستهای ایران، ترکیه حمایتهای بسیاری از خود نشان داده است.
به همین دلیل، ایران ترجیح میدهد به صورت مستقیم در مقابل ترکیه قرار نگیرد. منتها اتفاقاتی در آینده ممکن است رخ دهد که این شرایط تعلیق را تغییر دهد. هر چند رسانههای روس هر گونه ملاقات پوتین و اردوغان را انکار کرده اند اما به نظر میرسد در یکی دو ماه آینده روسای جمهور دو کشور با یکدیگر ملاقاتی داشته باشند. همه چیز به این ملاقات بستگی دارد. اگراردوغان بتواند پوتین را راضی کند و بخش کوچکی از ادلب را نگه دارد میتواند حداقل با شرمساری و احساس شکست کمی این منطقه را ترک کند و همه چیز به حالت عادی بازگردد. اما اگر نتواند به توافقی با روسها برسد بسیار محتمل است که قید روسیه را زده و به سمت آمریکا رفته و از این کشور کمک بخواهد.
آیا آمریکا در کنار ترکیه میایستد؟
اما آیا آمریکا حاضر است در کنار ترکیه بایستد؟ بررسی مقالات و گزارشهای یک سال اخیر رسانههای آمریکایی به خوبی نشان میدهد که آمریکاییها از سیاست خارجی کشورشان راضی نیستند. بعد از ماجرای قتل جمال خاشقچی سیل انتقادات از اتحاد دولت ایالات متحده با عربستان سعودی آغاز شد. در همان زمان بود که رسانههایی مانند نیویورک تایمز از این نوشتند که آمریکا باید ژاندارم منطقه را تغییر داده و به جای سرمایه گذاری بر روی عربستانی که هیچ گاه قادر نیست جلوی مخالفان منطقه ای آمریکا را بگیرد بر روی کشورهای دیگری سرمایه گذاری کند. از همان زمان بسیاری ترکیه را گزینه مناسبی برای جایگزینی عربستان میدانستند. با این حال، روند سیاست خارجی دونالد ترامپ به نحوی است که نمیتوان انتظار اتحاد عملی و عمیقی بین او و اردوغان داشت.
اردوغان سخت به دنبال احیای خلافت عثمانی در آسیا و آفریقا و گسترش چتر نفوذ خود در خاورمیانه است. او به خوبی میداند که بدون کمک خارجیها نمیتواند به چنین مهمی دست پیدا کند. با این حال، ترامپ نشان داده که علاقه ای به صرف هزینه در خاورمیانه ندارد. او همچنان اتحاد با کشور ثروتمندی مثل عربستان را که به مراتب سود بیشتری برای او و دولتش دارد به ائتلاف نظامی و استراتژیک با ترکیه ترجیح میدهد. به خصوص اینکه اردوغان بارها نشان داده که نمیخواهد مانند یک عروسک خیمه شب بازی و ژاندارم منطقه ای عمل کند. مخالفتهای پی در پی او با آمریکا به خصوص در مورد معامله قرن و تعاملات مختلف با پوتین و تمایل به خرید سامانه اس 300 روسی نمونههایی از گردنکشی های رئیس جمهور ترکیه در مقابل دونالد ترامپ و آمریکایی ها است.
بنابراین، بعید است که ترامپ حمایت عملی خاصی از اردوغان بکند. اما نباید فراموش کرد که اگر این حمایت صورت بگیرد آنگاه ایران دیگر نمیتواند سیاست حفظ روابط دوستانه با ترکیه را پی بگیرد. در صورت وقوع چنین رخدادی شاید باید منتظر تقابل عملی ایران و ترکیه در سوریه و به خصوص ادلب باشیم. اتفاقی که هر دو طرف امیدوارند به وقوع نپیوندد. شاید همه چیز به تصمیم اردوغان، ترامپ و پوتین داشته باشد. باید صبر کرد و دید که چه اتفاقی در آینده میافتد.
اردوغان در سودای توسعه ارضی
و ایجاد تغییر جمعیتی شمال سوریه
ساعت صفر حمله نظامی ترکیه به شمال سوریه و مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه، نزدیک شده است. انگیزههای دولت ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان به عنوان متغیری مهم باید مورد توجه قرار گیرد. در سخنرانی سالانه خود در مجمع عمومی سازمان ملل، اردوغان از نقشهراه خود برای ایجاد منطقه امن در شمال سوریه خبر داد.
در نقشه راه اردوغان، که مشابه شهرکسازی اسرائیل در سرزمین فلسطینیها، ایجاد 10 شهر و 134 روستا در نظر گرفته شده و مهمتر از آن بازگشت 2 میلیون آواره سوری به این مناطق است که عملا میتواند به معنای تغییر دموگرافی منطقه باشد. از یک سو، در حمله احتمالی ترکیه به مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه احتمالا حدود یک تا یک و نیم میلیون شهروند کرد و عرب آواره مرزهای اقلیم کردستان و نواحی جنوب سوریه خواهند شد. از سوی دیگر، اسکان 2 میلیون آواره عرب، به معنای تغییر بافتار قومی و جمعیتی منطقه خواهد بود که با تعیین شهردار و مسولان حکومتی از سوی ترکیه میتوان به مرور زمان به واقعیتی برای تثبیت انگیزه توسعه مرزهای ترکیه در سوریه تبدیل شود.
کردهای سوریه در میانه انتخاب بازگشت به سوی دمشق و سپردن خود به سرنوشت جنگی نابرابر
در وضعیت کنونی اگر رخدادی عجیب همانند تغییر مواضع یکباره دونالد ترامپ رخ ندهد، کردهای سوریه باید بزرگترین تصمیم تاریخ حیات سیاسی خود را اتخاذ کند. در سناریوی اول، در دسترسترین انتخاب برای آنها این است که با امکان و تجهیزات نظامی که در اختیار دارند، با در نظر گرفتن احتمالات خوشایند آینده، مسیر مقاومت همهجانبه و جنگ فراگیر با ارتش ترکیه و نیروهای تحتالحمایتاش در سوریه را در پیش بگیرند. در ارتباط با این سناریو چند نکته قابل توجه است.
1- در صورت مقاومت کردها به مدت چند ماه و وقوع فجایع انسانی در مناطق شمال سوریه، امکان مداخله شورای امنیت و حتی چرخش مواضع دونالد ترامپ، در حمایت از کردها محتمل بهنظر میرسد.
2- جنگ ارتش ترکیه با کردهای سوریه از حیث تعداد نیرو و توانمندی تجهیزات نابرابر و به عبارتی قابل قیاس نیست. ترکیه دومین ارتش بزرگ ناتو و یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان را در اختیار دارد؛ در شرایطی که کردها، فاقد توپخانه سنگین و تجهیزات مناسب برای دفاع از خود در برابر هجوم ارتش ترک هستند.
3- درگیری نظامی میان کردها با ترکیه، به احتمال زیاد فراگیر خواهد بود و آنکارا در پی پیروزی سریع و ضربتی خواهد بود؛ ژیرا طولانی شدن جنگ میتواند باعث توقف حمله ترکیه در میانه راه شود.
با نظر به ملاحظات کنونی، سناریوی دومی برای کردها قابل طرح میباشد که آن هم توافق سریع با دمشق و بازگرداندن حاکمیت حکومت مرکزی به مناطق تحت کنترل کردهای سوریه است. در صورت بازگشت نیروهای ارتش سوریه و همکاری همهجانبه کردها با حکومت بشار اسد، روسیه نیز به عنوان متحد دمشق وارد معادله خواهد شد و در چنین حالتی از یک سو حکومت مرکزی سوریه، به هدف خود در بازگشت حاکمیت به شمال و شرق سوریه موفق خواهد شد و از سوی دیگر، کردها از تهدید موجودیت خود ممانعت خواهند کرد.
واقعیت این است که در موقعیت کنونی برای کردهای سوریه تنها مساله شکست در یک جنگ نابرابر موضوعیت ندارد، بلکه موجودیت و بقای آنها در سرزمین خود در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. نماد بارز این امر را میتوان در روند تغییرات دموگرافی ایجاد شده در شهر عفرین مشاهده کرد و دولت ترکیه بعد از تصرف عفرین ساختار جمعیتی شهر را با اسکان مهاجران تغییر و کوچاندن اجباری کردها را در پیش گرفته است. در میانه بحران سوریه نیز به نهاد ناظر و نه قدرتی وجود ندارد که از تکرار چنین تغییراتی ممانعت به عمل آورد؛ در نتیجه، تصرف شرق فرات از سوی ترکیه به معنای تغییر دموگرافی و کوچاندن اجباری کردها نیز خواهد بود.
در صورت بازگشت کردهای سوریه به محور دمشق- مسکو-تهران، بزرگترین بُرد آنها حفظ موجودیت و مشارکت احتمالی در ساختار سیاسی سوریه آینده خواهد بود. بنابراین، کردهای سوریه قبل از آنکه درنگ شود و ناقوس جنگ به سرعت به صدا درآید، یا باید تصمیم بگیرند خود را به دستان سرنوشت بسپارند و وارد جنگ بودن یا نبودن شوند یا اینکه در راهبردی منطقیتر، آغوش خود را بر روی حکومت مرکزی بگشایند. فارغ از این مساله، تداوم حکومت در چند استان سوریه، نهایتا باید با هدفی خاص انجام گیرد و سرانجامی داشته باشد. حضور در کنار آمریکا و محکوم کردن سرنوشت خود به رئیسجمهوری جمهوری فاقد ثبات روانی در واشنگتن، نمیتواند آینده و فرجامی برای کردهای سوریه داشته باشد. اردوغان در سودای توسعه ارضی و تغییر دموگرافی شمال سوریه
در وضعیت کنونی که ساعت صفر حمله نظامی ترکیه به شمال سوریه و مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه، نزدیک شده، انگیزههای دولت ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان در مقام متغیری مهم باید مورد توجه قرار گیرد. رونمایی اردوغان از نقشهراه خود در سخنرانی سالانه خود در مجمع عمومی سازمان ملل، برای ایجاد منطقه امن در شمال سوریه با بودجهای 27 میلیارد دلاری نشان داد که او در سودای کشورگشایی و توسعه ارضی است.
در نقشه راه اردوغان، که مشابه شهرکسازی اسرائیل در سرزمین فلسطینیها، ایجاد 10 شهر و 134 روستا در نظر گرفته شده و مهمتر از آن بازگشت 2 میلیون آواره سوری به این مناطق است که عملا میتواند به معنای تغییر دموگرافی منطقه باشد. از یک سو، در حمله احتمالی ترکیه به مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه احتمالا حدود یک تا یک و نیم میلیون شهروند کرد و عرب آواره مرزهای اقلیم کردستان و نواحی جنوب سوریه خواهند شد. از سوی دیگر، اسکان 2 میلیون آواره عرب، به معنای تغییر بافتار قومی و جمعیتی منطقه خواهد بود که با تعیین شهردار و مسولان حکومتی از سوی ترکیه میتوان به مرور زمان به واقعیتی برای تثبیت انگیزه توسعه مرزهای ترکیه در سوریه تبدیل شود.
کردهای سوریه
بازگشت به سوی دمشق یا سپردن خود به سرنوشت جنگی نابرابر
کردهای سوریه باید بزرگترین تصمیم تاریخ حیات سیاسی خود را اتخاذ کند. در سناریوی اول، در دسترسترین انتخاب برای آنها این است که با امکان و تجهیزات نظامی که در اختیار دارند، با در نظر گرفتن احتمالات خوشایند آینده، مسیر مقاومت همهجانبه و جنگ فراگیر با ارتش ترکیه و نیروهای تحتالحمایتاش در سوریه را در پیش بگیرند. در ارتباط با این سناریو چند نکته قابل توجه است.
1- در صورت مقاومت کردها به مدت چند ماه و وقوع فجایع انسانی در مناطق شمال سوریه، امکان مداخله شورای امنیت و حتی چرخش مواضع دونالد ترامپ، در حمایت از کردها محتمل بهنظر میرسد.
2- جنگ ارتش ترکیه با کردهای سوریه از حیث تعداد نیرو و توانمندی تجهیزات نابرابر و به عبارتی قابل قیاس نیست. ترکیه دومین ارتش بزرگ ناتو و یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان را در اختیار دارد؛ در شرایطی که کردها، فاقد توپخانه سنگین و تجهیزات مناسب برای دفاع از خود در برابر هجوم ارتش ترک هستند.
3- درگیری نظامی میان کردها با ترکیه، به احتمال زیاد فراگیر خواهد بود و آنکارا در پی پیروزی سریع و ضربتی خواهد بود؛ ژیرا طولانی شدن جنگ میتواند باعث توقف حمله ترکیه در میانه راه شود.
با نظر به ملاحظات کنونی، سناریوی دومی برای کردها قابل طرح میباشد که آن هم توافق سریع با دمشق و بازگرداندن حاکمیت حکومت مرکزی به مناطق تحت کنترل کردهای سوریه است. در صورت بازگشت نیروهای ارتش سوریه و همکاری همهجانبه کردها با حکومت بشار اسد، روسیه نیز به عنوان متحد دمشق وارد معادله خواهد شد و در چنین حالتی از یک سو حکومت مرکزی سوریه، به هدف خود در بازگشت حاکمیت به شمال و شرق سوریه موفق خواهد شد و از سوی دیگر، کردها از تهدید موجودیت خود ممانعت خواهند کرد.
واقعیت این است که در موقعیت کنونی برای کردهای سوریه تنها مساله شکست در یک جنگ نابرابر موضوعیت ندارد، بلکه موجودیت و بقای آنها در سرزمین خود در معرض تهدید قرار خواهد گرفت. نماد بارز این امر را میتوان در روند تغییرات دموگرافی ایجاد شده در شهر عفرین مشاهده کرد و دولت ترکیه بعد از تصرف عفرین ساختار جمعیتی شهر را با اسکان مهاجران تغییر و کوچاندن اجباری کردها را در پیش گرفته است. در میانه بحران سوریه نیز به نهاد ناظر و نه قدرتی وجود ندارد که از تکرار چنین تغییراتی ممانعت به عمل آورد؛ در نتیجه، تصرف شرق فرات از سوی ترکیه به معنای تغییر دموگرافی و کوچاندن اجباری کردها نیز خواهد بود.
در صورت بازگشت کردهای سوریه به محور دمشق- مسکو-تهران، بزرگترین بُرد آنها حفظ موجودیت و مشارکت احتمالی در ساختار سیاسی سوریه آینده خواهد بود. بنابراین، کردهای سوریه قبل از آنکه درنگ شود و ناقوس جنگ به سرعت به صدا درآید، یا باید تصمیم بگیرند خود را به دستان سرنوشت بسپارند و وارد جنگ بودن یا نبودن شوند یا اینکه در راهبردی منطقیتر، آغوش خود را بر روی حکومت مرکزی بگشایند. فارغ از این مساله، تداوم حکومت در چند استان سوریه، نهایتا باید با هدفی خاص انجام گیرد و سرانجامی داشته باشد. حضور در کنار آمریکا و محکوم کردن سرنوشت خود به رئیسجمهوری جمهوری فاقد ثبات روانی در واشنگتن، نمیتواند آینده و فرجامی برای کردهای سوریه داشته باشد.