جزئیات داستان فشار / مقاومت 40 ساله در تقابل نامتقارن ایران و غرب یا اسلامگرایی و غربگرایی در صدها کتاب نمیگنجد.
هزینههای مادی و معنوی از بمبارانها و تخریب منازل مسکونی، آوراگی و جنگزدگی هموطنان، به میدان رفتن جوانان و ریخته شدن خونها، زندگی کوپنی و حضور در صفهای طولانی آغاز شد.
بعد از آن هم با یک قطعنامه جنگ نظامی به پایان رسید و تنشهای بینالمللی و فشار سیاسی مستمر و تحریم جای آن را گرفت.
اتهامات حقوق بشر و تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای بعلاوۀ کارشکنی در خاورمیانه دائماً چماقی بر سر کشور ما بود که ملت همچنان فشارهای معیشتی آن را تحمل کرده و میکند. حتی کسی که مخالف این نظام و همدست با قدرتهای بیرونی باشد نیز از صدمات اقتصادی و عوارض دیگر آن برکنار نخواهد ماند.
در دو سه سال اخیر فشارها به اوج تاریخ رسیده و به قول مقامات غربی، شدیدترین تحریمهای تاریخ بر مردم ایران تحمیل شده است: از افزایش ناگهانی قیمت مایحتاج روزمره و اُفت شدید قدرت خرید ، بیماران بدون دارو، افزایش آمار سرطان، برباد رفتن آرزوهای دخترانِ دم بخت با نوسانات ارزش طلا، صف گوشت و بنزین غیراستاندارد، آسیبپذیری و کلیهفروشی و تنفروشی، جنگ روانی رسانهها و فیلترینگ و پارازیتها، و شایعات در بارۀ سیلاب ناشی از ابرهای بارور شده یا حملات اقلیمی و زمینلرزۀ هستهای و بسیاری از اتفاقات دیگر که تر و خشک را با هم میسوزاند، و ... و ..
ترور فرمانده نظامی و سردار محبوب ایرانی – حتی اگر مامور رایزنی دیپلماتیک باشد- و درگیری مختصر پس از آن، سقوط هواپیمای مسافربری ناشی از تنش، .........
وضعیت ما در سالهایی که به 1400 نزدیک میشویم، از حالت تقابل ایدئولوژیک به تقابل هویتی تغییر یافته است. بیشتر فضایی از «جنگ ارادهها» است تا میدانی برای اثبات حق و باطل یا نقد فلسفههای خاصی از زندگی.