امروز(2 ژوئیه) سالروز مرگ نوستراداموس پیشگوی مشهور فرانسوی است. پیشگوییهای بسیاری به نوستراداموس نسبت داده شده است.
بسیاری از این پیش گوییها اشتباه و برخی نیز واقعا از زبان نوستراداموس بیان شده اند. با این حال، کتب نوستراداموس در مورد پیشگوییها و تحقق بعضی از اینها باعث شده این شخص در طول تاریخ تبدیل به یک افسانه شود.
ااشعار کتاب نوستراداموس در مورد بلایای مختلف هستند (تقریباً تمامی آنها فاقد زمان مشخص هستند). این امراض شامل سرایت مریضی، زمین لرزه، جنگ، سیل، حمله، جنایت، نبرد و بسیاری دیگر از حوادث مشابه هستند. دربرخی از دوبیتیها این بلایا به صورت کلی آورده شدهاند و در برخی دیگر در ارتباط با شخصی خاص یا افرادی معدودی عنوان شدهاند. بعضی تنها مربوط به یک شهر هستند و برخی چندین شهر یا کشور را شامل میشوند.
از جمله موضوعات اصلی کتابهای نوستراداموس حمله قریبالوقوع مسلمانان از شرق و جنوب با احساسات ضد مسیحیت به اروپا است که دقیقاً منعکس کنندهِ حملات عثمانی در آن قرون است. همین امر باعث شده که بسیاری گمان کنند پیش گویی های نوستراداموس نه پیش گویی بلکه نوعی هشدار بوده است.
طبق گفته برخی نویسندگان، نوستراداموس توانسته وقوع جنگ جهانی دوم و ظهور هیتلر، سقوط صدام، مرگ برادران کندی و 11 سپتامبر را پیش بینی کند.
شیاد یا پیشگویی ماورایی؟
منتقدان نوستراداموس میگویند که او بسیار گنگ و مبهم حرف زده و وقایع بالا فقط برداشتهایی کلی از حرفهای او هستند. این افراد معتقدند که وقتی یک شخص مبهم و دوپهلو حرف میزند هر برداشتی از آن میتوان داشت و این برداشتها به هیچ وجه علمی و منطقی نیستند.
در مقابل، طرفداران سرسخت نوستراداموس میگویند که یک سری اصول بر نوشته هایش نوستراداموس حاکم است و او به هیچ وجه بدون قاعده حرف نزده. اینها تاکید دارند که اگر قواعد و قوانین کد گذاری نوشته های او شناخته شود، میتوان معنای کلام او و پیش بینیهایش را فهمید.
در مقابل این رای، مخالفان تاکید دارند که هنوز این کد گذاری کشف نشده و پیشبینی های بیرون آمده از نوشته های این فرد چیزی جز یک سری حدس و گمان نیست. به طور مثال او در مورد سال 1789 که مصادف با انقلاب فرانسه است، نوشته در این سال آهنگها، شعارها و مطالبات از سمت بردگان و ظلم دیدگان شنیده میشود.
این سخن بسیار کلی است. تقریبا میدانیم از قرن 16 تا قرن 20 هر سال یک شورش کوچک یا بزرگ دهقانی یا کارگری در سراسر کشورهای اروپایی به وقوع پیوسته و لذا نمی توان حکمی دقیق از این نوشته کوتاه بیرون آورد.
پیش گوییهای عجیب؛ از وقوع کرونا تا مرگ ترامپ
بعد از شیوع کرونا از چین بسیاری تاکید کردند که نوستراداموس در دوبیتی های خود این واقعه را پیش گویی کرده است. آنها یک دوبیتی را برای اثبات حرف خود به عنوان شاهد آورده و آن را چنین تفسیر میکنند:
"در سال دوقلو (۲۰۲۰)/ ملکهای تاجگذاری میکند/ از شرق (چین) / که بلای (ویروس) خود را میگستراند/ در سرزمین هفت دره (ایتالیا) / تبدیل به غبار میکند (میکشد) / آنها که در گرگ و میشاند (افراد مسن) / و در سایه ویرانهها به اوج میرسد (نابودی کامل اقتصاد)..."
بهخوبی مشخص است که پیش گویی بالا ربطی به کرونا ندارد و نویسندگان عبارات کلی بلا، تاج دار و شرق را با عبارات مشخص ویروس، کرونا و چین جابه جا کرده اند.
از این گونه پیش گویی ها در این چند ماه بسیار زیاد بوده است. وبگاه انگلیسی اکسپرس مدتی پیش در خبری مدعی شده که طبق ادعای یک نماد شناس و روانشناس به نام کریگ پارکر، نوستراداموس پیش بینی هایی را برای سال جدید داشته است. طبق گفته اکسپرس، پارکر مدعی است که بر اساس متون نوستراداموس دونالد ترامپ در سال جاری ترور میشود. همچنین یک جنگ بزرگ در خاورمیانه رخ خواهد داد و تغییراتی در زمینه روابط با روسیه به وقوع خواهد پیوست.
همچنین طبق گفته برخی نمادشناسها، نوستراداموس برای سال 2020 پیشگوییهای دیگری نیز دارد از جمله رواج سفر انسان به فضا، نزدیک شدن یک شهاب سنگ بزرگ به روسیه و حتی تهدیدی داخلی علیه رهبر روسیه (مثل ترور) از جمله این پیشگوییهاست.
پیش گویی انقلاب اسلامی؛ راست یا دروغ؟
برخی با اتکا به کلمات کلی نوستراداموس، معتقدند او حتی وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 را هم پیش بینی کرده است. این افراد دو بیتی های زیر را برای تایید حرف خود شاهد میگیرند:
الف. " شاهزاده عرب، مریخ، خورشید، ناهید، شیر، حکومت کلیسا را از طریق دریا از پای در خواهد آورد، از جانب ایران (پرشیا) بیش از یک میلیون پرهیزگار به بیزانس و مصر، به سوی شمال هجوم خواهند آورد ."
ب. "از کشور عربی خوشبخت (در منطقه غنی و ثروتمند اعراب) شخصی قدرتمند و مسلط بر شریعت [حضرت] محمد (ص) زاده خواهد شد، اسپانیا را به دردسر انداخته و بر گرانادا (غرناطه) مستولی می شود. از طریق دریا بر مردم نیکوزیا ظفر خواهد یافت."
ج. "مرد مشرقی از محل استقرار خویش خارج خواهد شد، برای دیدار فرانسه از کوه آپونین خواهد گذشت، از فراز آسمان، از برف ها، دریاها و کوهها گذر خواهد کرد و همگان را با عصایش مضروب خواهد کرد . . .".
با اینکه شاید ظاهر دوبیتیهای فوق کمی اغوا کننده باشد، اما هیچ گونه پیش بینی محصل و مشخصی از آن به دست نمیآید. به خصوص اینکه، ذات یک پیشگویی را زمان و مکان آن میسازد؛ در حالیکه در عبارات نوستراداموس هیچ کدام از این ها(به خصوص مکان) به صورت مشخص نیامده است.
.
به گزارش خبرآنلاین، روز جمعه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی قطعنامه ای علیه ایران صادر کرد و در آن از ایران خواسته شد بدون فوت وقت با بازرسان آژانس همکاری کند و به آنها اجازه دسترسی به دو سایت مورد نظر آژانس را بدهد. موضوع آینده ایران و آژانس با توجه تصویب قطعنامه ضدایرانی موضوع گفتگوی خبرآنلاین با مهدی مطهرنیا کارشناس مسائل بین الملل است که در ادامه مشروح آن را می خوانید:
لطفا در ابتدا در خصوص تصویب قطعنامه شورای حکام علیه ایران بگویید؛ آیا موضوع فقط به عدم اجازه برای بازرسی دو مرکز بر می گردد یا قضیه فراتر از این مسائل است؟
آنچه که در شورای حکام می گذرد تلاش برای زمینه سازی جهت افزایش فشار بر ایران و بازگشت پرونده هسته ای به دوران پیشا برجام است. اوضاع درونی ایران بیان کننده سیگنال های قدرتمندی درباره وضعیت داخلی ایران در چارچوب های بحران زی و بحران زای ناشی از گذار از چهار دهه انقلابی، افزایش سطح خواسته های مردم به ویژه نسل جوان جامعه ایران و همچنین فشارهای ناشی از مبارزه انقلابی در ایران بوده که بر طبقات و اقشار گوناگون جامعه ملی وارد شده است. از سوی دیگر تحریم های فلج کننده و انتقال آن به فشار حداکثری پس از خروج از برجام اکنون تا حدود زیادی توانسته است آثار خود را در لایه برونی جامعه نشان دهد. از طرفی شاهد هستیم که در جامعه درونی ایران با توجه به ورود به جنگ حیثیتی و تعارض گفتمانی بسیار شدید در لایه سیاسی بین رهبران ایران و آمریکا با مرکزیت برجام، نوعی رودرویی در قالب جنگ حیثیتی پدید آمد و در همین حال ایالات متحده آمریکا به رهبری ترامپ نیز اعلام کرد که برجام را پاره خواهد کرد. از طرف دیگر در تقابل با این معنا رهبری جمهوری اسلامی ایران نیز از آتش زدن برجام خبر داد. اکنون دو سال از اقدام آمریکا در خروج از برجام می گذرد و 5 گام کاهش تعهدات برجامی از سوی ایران برداشته شد و بر اساس اولتیماتوم 60 روزه ایران پس از گام پنجم گام دیگری در خصوص کاهش تعهدات شکل نگرفت. در چنین فضایی آمریکایی ها دریافتند که فشار حداکثری بر ایران پس از تحریم های فلج کننده می تواند کارساز باشد. بر این اساس ارزیابی آمریکایی ها از این اقدامات را می توان مثبت تلقی کرد.
دولت ترامپ در چارچوب انتقال دکترین محدودسازی ایران و محاصره منطقه ای تهران تلاش کرد تا اقدامات خود را نهایی سازد و از سال 2018 به بعد راهبرد جدیدی را در پیش گرفت که در آن چالش ایران به عنوان یک فرصت برای آمریکا در 4 دهه گذشته، به تهدید برای آمریکا و نظام بین الملل به ویژه کشورهای همسو با واشنگتن تبدیل شود. بدین ترتیب این اقدام سبب شد تا از سال 2018 به بعد ایران به عنوان دشمن استراتژیک آمریکا نزد افکار عمومی دنیا معرفی شود. بدین ترتیب ایران در چارچوب تئوری جنگ نامتعادل و نه نامتقارن با آمریکا رودررو است. شورای حکام نیز در چارچوب تلاش تل آویو و ایجاد فضای اطلاع رسانی، اطلاعاتی را از سازمان های جاسوسی و امنیتی دریافت کرده و وارد عمل شده است. ضمن اینکه ایالات متحده آمریکا نیز بیش از پیش می تواند با توجه به نیروهای مدیریت کننده شورای حکام اعمال نفوذ کند. از همین رو شورای حکام نیز با دستاویز قرار دادن همان اطلاعات خواهان بازرسی از دو مکان جغرافیایی مورد اتهام هستند.
آیا در آینده باید شاهد افزایش اختلافات ایران و آژانس باشیم؟ آمریکا و رژیم صهیونیستی در این بین چه نقشی ایفا خواهند کرد؟
ایران از یک سو اعلام می کند که چیزی برای پنهان کردن ندارد و این آژانس است که به اطلاعات و آمار دشمنان ایران بسنده می کند و خبرهای نادرست سیستم های امنیتی دشمنان تهران را مدنظر قرار می دهد. از سوی دیگر آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز اعلام می کند که اگر مورد پنهانی نیست نباید نگرانی جهت بازرسی وجود داشته باشد. آنها می گویند اگر اطلاعات دشمنان ایران نیز کذب باشد، تهران باید پذیرای بازرسی ها باشد. باتوجه به سابقه موجود در خصوص حفظ استقلال در ایران و حساسیت ها درباره سازمان های بین المللی و در چارچوب ایدئولوژیک، آمریکایی ها و افکار عمومی جهان در سطح نخبگان این برآورد را دارند که ایران با توجه به مجلس یازدهم و جهت گیری های تندرویانه ناشی از انتخابات 1400 زمینه هایی را حاصل خواهد کرد که رفتارهای رادیکال نشان دهند چرا که تعریف استقلال در ایران هنوز در چارچوب های سنتی و کلاسیک صورت می پذیرد. از همین رو ورود سازمان های بین المللی به مناطق جغرافیای گوناگون یا تعامل ایران با کشورهای رقیب و دشمن خود را امری سازشکارانه تعریف می کند. همین کافی است که در چارچوب ایدئولوژیک بین ایران و ایالات متحده آمریکا و همچنین شک دائمی، گسترده و عمیق به سازمان های بین المللی شاهد تزاحم بیشتر در سطوح گوناگون بین آژانس و تهران باشیم. به همین دلیل زمینه های اجماع و فشار بیشتر به ایران فراهم خواهد شد تا مسیر دلخواه آمریکا یعنی بازگشت به دوران پیشابرجام پدید آید. این در حالی است که آمریکایی ها دنبال آن هستند تا بتوانند در این چارچوب از یک سو زمینه های صدور یک قطعنامه معنادار علیه ایران را در شورای امنیت سازمان ملل متحد را به وجود بیاورند.
پس هدف اصلی تمدید تحریم های تسلیحاتی ایران است؟
آنها خواستار تصویب قطعنامه ای با استناد به قطعنامه 2231 هستند که زمینه های استمرار تحریم تسلیحاتی ایران فراهم شود تا آمریکا در چارچوب انتخابات نوامبر سال جاری شاهد پیروزی ترامپ باشد. ترامپ هم اکنون بر اساس پارادیم آشوب و دکترین بازیگر دیوانه خود و در سطح (Mega Policy) یا سیاست کلان ابهام و پیچیدگی و با تکیه بر استراتژی جوجیتسو، همواره اعلام می کند که آمریکا آمادگی مذاکره با ایران در زمینه های گوناگون را دارد و به خوبی به این امر واقف است که بر اساس موضع رهبر جمهوری اسلامی ایران که تصمیم گیرنده نهایی در عرصه های گوناگون سیاسی است و نه تنها در جایگاه سیاسی بالاترین قدرت را دارا است بلکه از منظر شریعت نیز به عنوان ولی فقیه می تواند احکام حکومتی متکی بر مشروعیت دینی را صادر کند. ترامپ می داند که رهبری ایران همواره مذاکره با آمریکا را نفی و جهت گیری انقلابی را نسبت به مذاکره ترویج کرده است و در نهایت نیز مذاکره ای در کار نخواهد بود و ایران با عدم پذیرش مذاکره ای که آمریکا بارها از آن سخن به میان آورده است، زمینه واگرایی افکار عمومی در مناطق جغرافیایی گوناگون از جمله ابعاد منطقه ای و بین المللی به نفع ایالات متحده آمریکا می شود. در نتیجه آنچه که هم اکنون در خصوص آژانس بین المللی انرژی اتمی مطرح است حلقه ای از حلقه های شکل دادن مجدد به آرایش منطقه ای و بین المللی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران است.
اشاره کردید که عدم پذیرش مذاکره از سوی ایران اوضاع را به نفع ایالات متحده بهتر خواهد کرد؛ اما تحرکات اخیر ترامپ نشان می دهد که موضوع ایران در سبد رأی او تأثیرگذار خواهد بود. به نظر شما اینطور نیست؟
نیاز ترامپ به مساله ایران درصدی از سبد آرای او در انتخابات 2020 را شکل می دهد. همانگونه که مساله کره شمالی هم درصدی را به خود اختصاص داده است. برای مردم آمریکا آن چه که بیشتر مهم است مسائل سیاست داخلی به ویژه مسائل اقتصادی و رفاه است. اگر ترامپ در آمریکا وضعیتش به جایی برسد که نیاز به سبد رأی از سوی تهران داشته باشد، در انتهای این مساله می تواند مانند بوش پسر در حمله به عراق عمل کند. بوش پسر نیز در انتخابات درگیر بود و برای اینکه بتواند بر رقیب دموکراتش پیروز شود قبل از انتخابات و در وقت باقی مانده کمی از دور دوم انتخابات تصمیم به حمله علیه عراق گرفت. لذا ناامیدی ترامپ در پیروز شدن در انتخابات نیز اگر نیازی به آرای مردم آمریکا با موضوع ایران داشته باشد می تواند حتی قبل از انتخابات برای ایران خطرناک باشد. به عبارت دیگر اگر ما میزان رأی موجود در سبد ترامپ در ارتباط با موضوع ایران را بسیار بالا بدانیم همانند شمشیر دولبه عمل خواهد کرد. بدین معنا که در یک لبه آن ترامپ از مذاکره سخن می گوید و در لبه دیگر اگر مذاکره ای صورت نپذیرد او با آمادگی افکار عمومی می تواند وارد عملیات نظامی محدود علیه ایران شود و این پیام را به جامعه ارسال کند که در برابر ایران موضع گیری کرده و از طرف دیگر با توجه به تکرار درخواست آمادگی آمریکا برای مذاکره در همه زمینه ها، این ایران بود که مذاکره را نپذیرفت. این می تواند در لبه دیگر شمشیر افزایش سطح درگیری نظامی را بالا ببرد. حتی با وجود اینکه در کمپین انتخاباتی سال 2016 ترامپ همواره تاکید می کرد که در صورت ورود به کاخ سفید با هیچ کشوری وارد جنگ نخواهد شد.
رئیس جمهور آمریکا با توجه به موفقیت کشورش در شورای حکام، تلاش دارد در راستای محدودسازی معاملات تسلیحاتی ایران توجه پیش نویسی به شورای امنیت سازمان ملل بفرستد و با همکاری تروئیکای اروپا که در آژانس بین المللی انرژی اتمی بار دیگر زمینه های فعال کردن بند ماشه را فراهم ساخته، موفقیت نسبی را بدست آورد و با عبور از بحران کرونا و تظاهرات نژادپرستی در نتیجه قتل جورج فلوید زمینه های مجددی را برای احیای اقتصاد آمریکا به وجود بیاورد تا نگرانی های موجود در کمپین انتخاباتی از بین روند. آنچه که هم اکنون از آمریکا مخابره می شود بیشتر نمایانگر اصطکاکی ضعیف میان ترامپ و بایدن است که شرایط را به نفع بایدن رقم می زند. اما ترامپ مرد آخرین لحظه ها بوده است و در انتخابات گذشته و سابقه تجاری خود همواره نشان داده که در آخرین لحظه برگ برنده ای را رو می کند. باید منتظر بود و دید که آیا او به زمانی خواهد رسید که در سبد آرای خود به وضعیتی روی آورد که موجب تزاحم بیشتر با تهران شود. آنچه که بدیهی است تهران به سادگی پای میز مذاکره نخواه نشست. ایران باتوجه به جهت گیری های انقلابی با مرکزیت مبارزه با آمریکا به خوبی وقوف دارد که اگر پای میز مذاکره با واشنگتن بنشیند باید امتیازات فراوانی بدهد. اگر امتیاز زیادی هم به آمریکا ندهد در جنگ حیثیت و ابهت ایدئولوژی دینی خود در مبارزه با آمریکا جایگاه خود را از دست داده است و آنچه که جهت گیری انقلابی خوانده می شود در درون خود و حلقه طرفداران خویش دچار نوعی اختلال گفتمانی و در واقع لغزش های مهار نشده ایدئولوژیک خواهد شد.
با این اوضاع معتقدید که از موضع قدرت نیز ایران نمی تواند با آمریکا وارد گفتگو شود؟
با شرایطی که پیش آمده نمی توان با نرمش قهرمانانه وارد عمل شد، بلکه در این صورت آن را باید عقب نشینی نامید چرا که آمریکایی ها 12 خواسته از ایران دارند. هر کدام از این 12 مورد اگر عملی شود انقلاب اسلامی از آنچه که خود را "انقلابی" نامیده است تهی خواهد شد و می تواند پایانی بر انقلاب اسلامی در افکار عمومی جهان تلقی شود.
پس با وجود این بن بست چه رویکردی را باید در پیش گرفت؟
چند سال پیش بود که گفتم باید تکلیف ایران با آمریکا معین شود. باید یک نه بزرگ و یا یک آری بزرگ به آمریکا بگوییم. اما صحبت از افزایش سانتریفیوژها و گرفتن امتیاز از آمریکا شد. حالا شاهد افزایش سانتریفیوژها و تحمیل هزینه های سنگین هستیم. در صورت خروج از ان پی تی نیز کشور متحمل هزینه های سنگین خواهد شد و اگر مجلس آن را تصویب کند باید پاسخگوی تبعات آن باشد.
از همه مهمتر اینکه از لحاظ اقتصادی در وضعیت بحرانی به سر می بریم و شاهد افزایش دلار به مرز 20هزار تومان هستیم که قطعا قیمت واقعی آن بیشتر است. این قیمت را با زمان پیش از انقلاب مقایسه کنید؛ زمانی که دلار حدود 6 تومان بود. از زمان انقلاب اسلامی ما شاهد روی کار آمدن 6 رئیس جمهور بودیم و باید بپرسیم که چه بر سر کشور آمده است؟ نه تنها از لحاظ اقتصادی بلکه در دیگر موضوعات دیگر. مسائل به این مهمی و حیاتی اصلا جای شوخی ندارد و باید با جدیت بررسی شود. حتی پیروزی بایدن و دموکرات ها نیز برای ما فرقی نمی کند و اخیرا شاهد رونمایی از بسته تحریمی در کنگره بودیم که فقط مختص جمهوری خواهان نیست و دو حزبی بوده است. مشاور انتخابی و امنیت ملی بایدن در صورت پیروزی وی گفته است که سیاست های آمریکا در قبال تهران فرقی نخواهد کرد و همان سیاست های تحریمی ادامه خواهند یافت.
ریچارد نیکسون در کتاب «فرصت را از دست ندهید» خاطرهای از سفر خود به یکی از کشورهای آسیای جنوب شرقی نقل کرده است که یادآوری آن برای شرایط امروز ما بسیار درس آموز است.
او میگوید، همزمان با سفرش به آن کشور آسیایی، یکی از سناتورهای کشور میزبان، حملۀ لفظی بسیار تند و شدیدی علیه آمریکا و سیاست آن صورت میدهد.
نیکسون از این اقدام میرنجد و از اعضای سفارت آمریکا در بارۀ آن سناتور پرسوجو میکند، اما با کمال تعجب از اعضای سفارت میشنود که سناتور مذکور از قضا از نزدیکترین دوستان و متحدان ایالات متحدۀ آمریکاست و فقط به منظور گمراه کردن افکار عمومی، آن موضع شدیداللحن را گرفته است!
نیکسون این شیوه را بسیار میپسندد و به کارگیری آن را به دستگاه دیپلماسی آمریکا در سایر نقاط جهان توصیه میکند!
ظاهراً این پدیده مختص حوزۀ دیپلماسی نیست و در همۀ عرصهها کاربرد دارد! برای نمونه اگر به اظهارنظرهای آن دسته از مقامهای سابق قضایی که به فساد متهم شدهاند، نگاهی بیاندازیم، همگی چنان مواضع تند و غلیظ و شدیدی علیه نیروهای منتقد و در دفاع از وضع موجود گرفتهاند که گویی در حال ایثارجان و مال خود برای حفظ نظام بودهاند! اما اکنون مشخص شده است که آنها از این موضوع به عنوان حفاظی برای زد و بندهای فسادآمیزِ خود استفاده کرده و در پشت صحنه، به پر کردن جیب خود از راههای نامشروع اشتغال داشتهاند!
جایی که صداقت در اظهارنظر موجب دردسر شود، چرا افرادی برای پیگیری منافع نامشروع خود، راه ریا و مداهنه و چاپلوسی را در پیش نگیرند؟
ریاکاری و چاپلوسی سیاسی همیشه سنگری برای اهل فساد بوده است، اما تقصیر اصلی متوجه سیاستی است که ساخت این سنگر و موضع گرفتن در پشت آن را سهل و آسان میکند!
بیدلیل نبوده است که بزرگان تاریخ از مداهنه و چاپلوسی این همه نفرت داشتهاند تا آنجا که پیامبر اسلام میفرماید:
تحولاتی که در آمریکا و برخی از کشورها شاهد هستیم، نتیجه تکثیر ذهنیتهایی در مدیریت کلان است که میتواند در هر جامعهای سربرآورد. امروزه رویههای سیاستگذاری در کشورها اغلب به علت تفرقه شهروندان، ضعف نهادهای مدنی و کوچ انسانها به فضای مجازی سمتوسوی عوامگرایانه یافته است.
منافع سیاستمداران بهصورت شبکهای به هم گره میخورد و ذهنهای رمانتیک با تصورات ساده و عوامگرا به علت تفرقه و تکثر اجتماع انسانی بی دفاع هر روز رنجه خلق روا میدارند. با پیدایش هوش مصنوعی و تکنیکهای نوین حکمرانی، طبقه جوان و نخبگان جامعه هر چه تلاش میکنند بر جریانهای سیاسی اثرگذار باشند یا خود بازیگرانی فعال در سیاستگذاری شوند، در برابر ذهنهای ساده عوامگرا شکست میخورند. موضوعات توانمندسازی شهروندان، حفظ محیط زیست، افزایش سرمایه اجتماعی، دفاع از منافع ملی، دولت الکترونیک، تقویت شبکه علمی در پیوند با بخشهای بینالمللی و اعتبار دیپلماتیک کشور در گفتمانهای رمانتیک به حاشیه میرود. منطق ذهنهای ساده و رمانتیکهای عوامگرا ویژگیهایی دارد که در ادامه تحلیل میشوند.
۱-ساده دیدن جهان: ذهنهای ساده جهان را ساده تفسیر میکنند و گمان میکنند جهان به دو طبقه بالا و پایین تقسیم شده است. مردم یا شهری هستند یا روستایی، یا اینکه شهروندان یا نیک سرشت هستند یا بد سرشت. منطق دوگانه ایدئولوژیک است و مطلق دیدن و تعمیم سراسری، میتواند خطاهای سیاستگذاری را شکل دهد. شهروندان بهخصوص در عصر اطلاعات در دهکهای متفاوت با تحرک طبقاتی قرار دارند و بر هر وضعیت، اخلاق جایگاهی خاصی حکمفرما است. ذهن ساده توانایی از خود خارج شدن را ندارد؛ یعنی نمیداند استعلا چیست و چون در علم مشخصی تخصص و در رشته خاصی تجربه عمیق سلسلهمراتبی ندارد، از چشمانداز خودخواهانه جهان را تفسیر میکند.
۲- بیاعتنایی به تخصص و تجربه: داشتن دانش عمیق در یک موضوع، کسب طاقتفرسا و تدریجی تجربه در یک زمینه، تحرک و مهاجرت و سفر و دسترسی و استفاده از تکنولوژی اطلاعات میتواند درمانگر ذهنهای ساده باشد. رمانتیکها معمولا یک کانال اطلاعاتی دارند و هیچ تلاشی برای گوش دادن و یادگرفتن ندارند. رمانتیکها قبول نمیکنند تکنولوژی، ابعاد انسانی، طبیعی، اجتماعی و مهندسی دارد و سعی میکنند با انتخاب شکلهای مهندسی و پزشکی سطوح تکنولوژی انسانی و اجتماعی را سرکوب کنند. جهان از تکنیکهای سنتی و دمدستی در عرصه حکمرانی به حکومتمندیهای مکانیکی و دیجیتالی قدم نهاده است؛ اما رمانتیکها راهبردهای ارتجاعی انتخاب میکنند و اغلب صورت مساله را حذف میکنند. شهروندان زمانی از سطح آموزش، بهداشت، امنیت و رفاه اقتصادی برخوردار میشوند که سیاستگذاران آنها از تخصص و تجربه بهرهمند باشند که غیر از این عوامگرایان را بر سیاست جهانی صدرنشین خواهد ساخت.
۳- نفی ساختارها و بیاعتنایی به گذشته و آینده: ذهنیتهای ساده با قوه غریزه و احساس جلو میروند و با عقلانیت و سطح پیچیده روابط انسانی کنار نمیآیند. زندگی انسانها در ساختارهای قدرت، لذت و ثروت قرار گرفته است؛ اما رمانتیکها تصویری ساده که اغلب با احساسات و خلق اتوپیا است و با بهرهگیری از سازوبرگهای ایدئولوژیک دولت، خلق را همراه خویش میسازند. در سطح بینالملل نیز رویههای احساسی و غریزی و ذهنهای ساده عوامگرا مراجع و سلسلهمراتب را به هم زده است. ساختارها در حالی نفی میشوند که بنای اجتماع در به رسمیت شناختن، گرفتن نیرو و کنترل و توزیع منصفانه آنها است. ذهنهای ساده هرگونه مرجعیت فکری و هر سلسلهمراتبی را به هم میزنند و جریانهای سیاسی سطحی و عوامگرایانهای را هدایت میکنند. در این فضا آنچه اصالت دارد، حال است و نسبتی با گذشته و آینده برقرار نمیکند. ذهنهای ساده حتی چند دهه قبل را به یاد نمیآورند و نمیتوانند با تاریخ ارتباط برقرار کنند. منطق رمانتیک فهمی از آینده و احتمالات مبتنی بر متغیرهای تکنولوژی نیز ندارد و آنچه حاکم است غرایز و احساساتی است که با نام نهادنهای تاریخی از یکسو و با پیشرفت علم و تکنولوژی از سوی دیگر دشمنی دارد.
از ابتدای قرن بیستویکم تا کنون ذهنهای ساده رمانتیک عوامگرا پیروز شدهاند و این کاستی است از جانب نخبگان و رهاشدگی افکار عمومی که چشمانداز و آیندهای روشن را رقم نخواهد زد. باید از جامعه دفاع کرد و اجازه رونق گرفتن فرهنگ رمانتیک را سلب کرد. ذهنهای ساده ضد علم و تخصص هستند؛ چراکه به سادگی فکر میکنند پاسخ همه مشکلات را میدانند. رمانتیک هستند و جهان را با منطقی سیاه و سفید و ایدئولوژیزده تقسیم میکنند و راهکار را در حرکتهای ناگهانی و هیجانزده میبینند. عوامگرا هستند و علاقه دارند سیاست را در اختیار بگیرند و با قدرت تبلیغات تودهای یکدست و بی فکر شکل دهند. جهان سیاست در حال حرکت به سمت عوامگرایی است و اگر از نخبگان، متخصصان، سلسلهمراتب و فهم پیچیده و تجربی و محافظهکار اجتماعات انسانی دفاع نشود، باید هر روز شاهد ظهور شبکههای قدرت مبتنی بر ذهنهای ساده و رمانتیک باشیم. ذهنهایی که در بلندمدت جامعه را از هم میپاشند و موجب گسست نهادی از مسیر رشد و ترقی آن میشوند. بخشی از علل اعتراضاتی که امروز در آمریکا شاهد آن هستیم، وجود همین ذهنهای ساده رمانتیک در مدیریت آن کشور است.